توضیحات
جک از دار دنیا فقط یک گاو داشت که از بختِ بد دیگر شیر نمیداد. برای همین هم جک گاو را به روستا بُرد که بفروشد. توی روستا به جک پیشنهاد دادند گاوش را با پنجتا لوبیا عوض کند. پنجتا لوبیا؟ چه مسخره! تازه، دلِ آدم درد میگیرد! اما جک متوجه شد که به اینها میگویند لوبیای سحرآمیز!
سحرآمیز؟ یعنی آرزوهای آدم را برآورده میکنند؟ یعنی جک میتواند آرزو کند گاوش برگردد؟
بازی شخصیت داستان با راوی و پیچشهای داستانی، داستان را خندهدار و جذاب کرده است. شیوهی روایت، و گفتگوی شخصیت داستان با راوی کتاب، از نکات قابل توجه داستان است که در نوع خودش نوآوری محسوب میشود.