توضیحات
درباره ی کتاب:
کتاب قصههای با پدرومادر ۵ :وقتی پدر و مادرت تبدیل شده باشن به یه اَبَربدجنس، چه کاری از دستت برمیآد؟ من فقط سرِ یه کلاس حوصلهسربر یه چُرت مختصر زدم و اونها حسابی از کوره دررفتن! نتیجهاش هم این شد که نذاشتن برم تو برنامهی اینترنتیای که حرف اول رو تو کل دنیا میزنه. هر کاری میشد کردم تا نظرشون رو برگردونم، حتی مشقهام رو نوشتم! اما فایده نداشت که نداشت. بعدش بهترین دوستم، مدی، دربارهی یه روش سرّی بهم گفت که چطور پدر و مادرت رو گول بزنی تا هر کاری دلت میخواد بکنی…
متن کتاب:
راستش این روزها مامان و بابا خیلی کم با من حرف میزنند. شدهاند یک مامان و بابای ایدهآل!
کلاً یک جورِ باورنکردنی حالشان خوب است.
یعنی میتوانم ریسک کنم و دربارهی چرتِ توی کلاسم، چیزی بهشان بگویم؟ یعنی میشود آنقدر درگیر اولین روزِ کاریِ بابا باشند که اصلاً نفهمند چی به چی است؟
یا اینکه این قضیه برشان میگرداند به حالت قبل؟
فقط یک نفر میداند که الان باید چهکار کنم: مدی!
کتاب قصههای با پدرومادر ۵