توضیحات
درباره کتاب:
قهرمان این کتاب ابرمردی خالی از هر عیب و ایراد نیست.او شریف و صادق است و در پی یافتن زندگی آرمانی و هدفی مقدس.
بیزار از زندگی روزمره که اتها با بده بستان های تجاری سر و کار دارد.
این جوان فوق العاده حساس و کمی رمانتیک، علی رغم قدرت جسمانی، از هوش سرشار و قدرت تصمیم گیری برخوردار نیست.
برای پرهیز از شکستن دل مادر پارسایشبه تحصیل در کالج مذهبی تن در می دهد
.و به خاطر پدرش به اجبار دست از تحصیل می کشد.
معرفی نویسنده :
در سال ۱۸۷۳ در شهر ویرجینیا واقع در ایالت کارولینای شمالی دیده به جهان گشود.
پس از انجام تحصیلات مقدماتی و متوسطهٔ خویش، در حالیکه خانوادهاش سخت مخالف بودند، به ایالت نبراسکا رفت .
و در دانشگاه ایالت مزبور مشغول به تحصیل شد.
پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه ایالتی نبراسکا، به شهر پیتزبرگ رفت و در آنجا به کار معلمی مشغول شد.
وی پس از چند سال معلمی از ادامه این شغل منصرف شد.
و پس از مدتی آوارگی و بیکاری و بلاتکلیفی، سردبیری مجله کثیرالانتشار بیک کلور را بر عهده گرفت.
و مقیم شهر نیویورک شد.
وی در قبال این فعالیت خود، دست به نگارش داستانهایی زد.
که مضامین آنها کم و بیش، بر زندگی و عادات و کردار ده نشینان ساده دل و روستائیان گوشه گیر ایالت نبراسکا دور میزد.
به تدریج و با همین داستانها شهرت ویل کاتر بیشتر شد
و وی توانست آثار بهتری را نیز انتشار بدهد. در این دوران وی داستانهایی مینوشت که در نوع خود جالب و بینظیر بودند.
نخستین رمان مفصل او، پل الکساندر، نموداری از کوششهای مداوم و مرارتهای شبانهروزی او، به سوی شهرت و موفقیت بهشمار میآید.
این کتاب مورد توجه بسیاری از نویسندگان آن عصر قرار گرفت
و از جمله سارا ارن جیوت که خود از داستانسرایان برجستهٔ آغاز قرن بیستم در آمریکا بود،
این اثر وی را ستود و از استعداد ویلا کاتر در داستاننویسی تجلیل کرد.