توضیحات
درباره ی کتاب:
کتاب اردکهای بنفش ۴:فیونا گفت: «فقط یک مشکل دارم. راهِ خانهام را نمیتوانم پیدا کنم.»
آلبرت گفت: «خُب بیا برویم خانهی ما! ما راهِ خانه را بلدیم. اول میرویم طرف شاخ های بزرگ گوزن، بعد میرویم سراغ پاهای غول بزرگ.»
بیشتر بدانید!
انگار جنگل خیلی تغییر کرده.آلبرت و هکتور، اردکهای بنفش، حتی نمیتوانند جلوی چشمشان را ببینند.
جنگل حسابی مِهآلود و عجیب شده.
بههمینخاطر هکتور و آلبرت تصمیم میگیرند دست به ماجراجویی بزرگی بزنند.
*
کتابی جالب و پرماجرا دربارهی کشف کردن و لمس کردن!
!
کتاب اردکهای بنفش ۴