توضیحات
درباره ی کتاب:
کتاب انگار ۱۲ و ۳/۴ ساله بودن بس نبود که حالا مادرم هم میخواهد نامزد ریاستجمهوری شود! :آماده شدن برای مسابقهی هجی کردن کلمات، داشتن یک تحسینکنندهی مرموز و انتظار برای اینکه چشمهای بادامی اندازهی پاهای غولآسا شوند، بهقدر کافی آدم را تحت فشار میگذارند، اما از آنجا که مادر ونسای دوازدهساله، فرماندار فلوریدا، نامزد انتخابات ریاستجمهوری در آمریکا است، او علاوه بر اینها باید با تنهایی و ترسهای خیلی حقیقی هم سروکله بزند. همهچیز کمک میکند تا ونسای بزرگ شود و تصمیمهای بزرگ بگیرد.
متن کتاب:
دلایلِ اینکه مامان نباید نامزد انتخابات ریاستجمهوری شود:۱- من بسیار بیشتر از آنچه باقی مردم بهش نیاز دارند، به او نیازمندم، حتی بیشتر از آن یارویی که خانوادهاش گرسنه و سرمازده بودند.۲- مامان مجبور خواهد شد با یک میلیون نفر دست بدهد و ممکن یک مریضی وحشتناک بگیرد، مثل همانکه برای رییسجمهور سریال ِ ۲۴ اتفاق افتاد.۳- الان که دقیقاً بدترین قیافه را دارم، عکاس ها برای عکس گرفتن از من صف کشیدهاند. مامان نمیتواند صبر کند تا من این مرحلهی ناجور را رد کنم بعد نامزد ریاستجمهوری شود؟ مثلاً وقتی سی…
کتاب انگار ۱۲ و ۳/۴ ساله بودن بس نبود که حالا مادرم هم میخواهد نامزد ریاستجمهوری شود!