توضیحات
اینجا باران صدا ندارد
معرفی کتاب
کتاب این جا باران صدا ندارد نوشتهی کامران محمدی، داستان دو مرد به اسم اسماعیل و هومن را روایت میکند که به دلایل بیهودهای به همسران خود شک دارند و دو فاجعهی متقاطع در سه روز متوالی بارانی در تهران شکل میگیرد.
حسادت و تعصب مردانه، عنصر محوی این داستان است. در روز اول یک اتفاق غیر منتظره رخ میدهد که باعث یادآوری حادثهی دردناکی در گذشته میگردد و در روزهای دوم و سوم یادآوری خاطرات آن اتفاق و اثر روانشناختی آن بر شخصیتهای داستان را شاهد هستید.
فراموشی پسزمینهی فکری در لایههای زیرین این داستان محسوب میشود و پیرامون روابط دو زوج و یک فرد تنهاست که روایتی از سالهای جنگ نیز در آن بازگو میشود و نویسنده به گونهای به فعالیتهای گروهکها در کردستان در اوایل دههی ۶۰ اشاره میکند.
این جا باران صدا ندارد سومین رمان کامران محمدی است که ادامهی دو رمان دیگرش یعنی «آنجا که برفها آب نمیشوند» و «بگذارید میترا بخوابد» است. او در این اثر تلاش میکند تا از طریق روایت و داستان، تحلیلهای روانشناسانهاش را بر شخصیت دو مرد ارائه کند.
این کتاب با تلفیق خیال و واقعیت فضایی وهم آلود و هولناک را برای خواننده روایت میکند.
قسمتی از متن کتاب
آدم فکر می کنه اگه کنار دیگران باشه احساس تنهایی نمی کنه اما برعکسه . واسه اینکه آدم تا قبل از ازدواج وقتی تو خونه ی بابا زندگی می کنه حسابی تنهاست. در حالی که پدرش هست مادرش هست خواهرا و برادراش هستن . واسه فرار از همین تنهایی ازدواج می کنه . حالا با عشق یا بی عشق . بعدش با اینکه تعداد آدمای دور و برش کم می شه تنهاییش هم کمتر می شه . یعنی کم شدن احساس تنهایی ربطی به عشق نداره تابعی از تعداد آدم هاست . اما به هر حال بعد یه مدت دوباره آدما احساس تنهایی می کنن و به جای اینکه جدا بشن تصمیم می گیرن بچه دار شن یه کار احمقانه ی دیگه که تنهایی رو کم نمی کنه زیاد می کنه .