توضیحات
درباره ی کتاب :
کتاب بلارت ۱ :اگر یک جادوگر کاردرست بیاید سراغتان و بگوید که سرنوشت بشریت به شما بستگی دارد چه کار میکنید؟
الف. چند جفت جوراب اضافه برمیدارید و راه میافتید که بشریت را نجات دهید؟
ب. چند لحظه فکر میکنید و بعد چند جفت جوراب اضافه برمیدارید و راه میافتید که بشریت را نجات دهید؟
ج. توی خانه میمانید و از گاوهای پدربزرگتان مراقبت میکنید؟
بلارت گزینهی آخر را انتخاب میکند، ولی خب در واقع حق انتخاب چندانی هم ندارد. در تقدیرش نوشته که فقط او میتواند «زولتاب» اهریمنی را شکست بدهد. زولتاب پس از صدها سال که در اعماق زمین زندانی بوده، فرار کرده و حالا میخواهد نسل آدمیزاد را از بین ببرد..
متن کتاب بلارت ۱:
بههرحال بلارت بدون آنکه کف چکمههایش را دم در تمیز کند، یکراست وارد آشپزخانه شد. آنجا کسی انتظارش را میکشید که حتی بلارت را مجبور کرد دو بار نگاهش کند. مهمان داشتند. پدربزرگش از مهمانهای ناخوانده خوشش نمیآمد. میگفت مردم اول سر حرف را باز میکنند و بعد، زود پسرخاله میشوند. پدربزرگ همهجا چو انداخته بود که بلارت مرض ناشناخته و خطرناکی دارد که به هرکسی که عضو خانوادهی آنها نباشد سرایت میکند. این شایعه جلوی رفتوآمد مردم را گرفته بود، ولی از طرفی هم مانع مدرسهرفتن بلارت شده بود. تنها …