توضیحات
درباره ی کتاب :
کتاب تاریکی ترس ندارد:
این صدای چی بود؟ وقتی شب ها صداهای ترسناکی به گوش می رسند. برادر کوچک می ترسد. برادر بزرگ تر می خواهد او را آرام کند.
اما آیا خودش نمی ترسد که در اتاق تاریک راه بیفتد و به برادر کوچکش کمک کند؟
البته که او ….
از متن کتاب:
آلکس اصلا دوست نداشت پایش را روی زمین سرد اتاق های تاریک بگذارد.
شاید جانوری پایش را بگیرد . شاید جانوری انگشت های پایش را گاز بگیرد.جانور ترسناکی که پای آدم را می گیرد .
انگشت هایش را گاز می گیرد و مرتب می گوید : “ووو وو عو عو هو هو هو ”
آلکس خرس اسباب بازی خود را محکم بغل کرد و گفت : “من از همین جا برایت شعر می خوانم باشه؟”
اما بن جواب نداد .
آلکس صدا زد “بن” ؟
اما بن جواب نداد.
اتاق خیلی تاریک بود. آلکس نمی توانست بن را ببیند.
اتاق خیلی ساکت بود. اما آلکس نمی توانست صدای نفس کشیدن بن را بشنود.
بن کجا بود؟
آلکس از تخت بیرون پرید.
پایش به کف سرد اتاق خورد و گرومپ صدا داد.
کتاب تاریکی ترس ندارد: