توضیحات
درباره ی کتاب:
کتاب داستانهای خانهدرختی ۴ :سلام. اسم من «اندی» است.
این هم «تری»، دوستم است.
ما توی یک درخت زندگی میکنیم.
خب، منظورم از درخت، یک خانهدرختی است. تازه وقتی میگویم خانهدرختی، منظورم یکی از آن قدیمیهایش نیست. یک ۶۵ طبقهاش است!
(خانهدرختی ما قبلا ۵۲ طبقه بود ولی ما ۱۳ طبقهی دیگر رویش ساختیم.)
خب، معطل چی هستید؟
بپرید بالا!
متن کتاب:
اندی از تری میپرسد جواز ساخت خانهدرختی ۶۵ طبقه را از ادارهی جواز گرفته یا نه؟
تری میگوید: نه!
همانموقع بازرس ادارهی جواز به خانهدرختی میآید و بعد از بازرسی همهی طبقهها اعلام میکند که این خانه استاندارد نیست و باید خراب شود. اندی و تری تصمیم میگیرند با ماشین زمانشان به شش سال و نیم قبل برگردند تا بتوانند قبل از ساخت خانهدرختی جواز بگیرند. اما…
کتاب داستانهای خانهدرختی ۵