توضیحات
کتاب سرخ سفید اثر مهدی یزدانی خرم نشر چشمه
معرفی کتاب
«سرخِ سفید» سومین رمانِ «مهدی یزدانیخُرّم» (۱۳۵۸) است. رمانی که از یک باشگاهِ ورزشی کوچک در خیابانِ شانزده آذرِ تهران سالِ ۱۳۹۱ آغاز میشود و میرود به دیماه سالِ ۱۳۵۸٫ دهها داستان و روایت در این تکهی زمانی اتفاق میافتند که به نحوی باهم ارتباط پیدا میکنند. میگوید که چطور یک کشیش یونانیِ آزادیخواه در برفِ تهرانِ آن سال در هوای شهری نفس میکشد که مهاجمِ تیمِ بلاتکلیفشدهی تاجِ تهران مبهوت روزگار است و اینکه چرا جنازهی نخستوزیرِ اعدامشده هنوز دفن نشده و در پزشکی قانونی باقی مانده و فروشندهی کتابهای جلدسفیدْ عاشقِ یک متخصص زنانِ ممنوعالکار شده است… رمان استخوانهای رضاخان را در جایی از تاریخ کشف میکند که مخاطب شگفتزده میشود، همانطور که یکی از بازماندگان دودمان صفوی در دفترِ مهدی بازرگان شاهد رقم خوردنِ تاریخ است. این میان مبارزههای پانزدهگانهی یک رزمیکارِ جوان است که دو زمان را بههم میدوزد. اویی که برای گرفتنِ کمربند مشکی ناچار میشود موضوعِ یک روز سرد و برفی شود در دیماه سال ۱۳۵۸… و این تازه شروعِ احضارِ ارواحِ رهاشده بر آسمان است… روزی که با بخارِ یک خشکشویی شروع میشود و تند و بیوقفه پیش میرود…
معرفی نویسنده :
مهدی یزدانی خرم یکی از مطرحترین نویسندگان این روزهای ادبیات ایران است و آثارش در فهرست پرفروشترین آثار فارسی قراردارند. او شهریور سال ۵۸ در تهران متولدشده است و دوران کودکی و نوجوانیاش را نیز در همین شهر گذرانده است.
یزدانی خرم در رشتهی ادبیات و زبان فارسی دانشگاه تهران تحصیلکرده است. یزدانی خرم نویسندگی را از سن و سال کم آغاز کرد و از حدود ۱۷ سالگی بهعنوان روزنامهنگار، داستاننویس و منتقد ادبی فعالیت کرده است.
او بیشتر به خاطر نقدهای ادبیاش شناختهشده است. یزدانی خرم در روزنامهها و مجلات بسیاری نویسنده و سردبیر بوده است.
ازجمله رسانههایی که مهدی یزدانی خرم با آنها همکاری داشته است میتوان روزنامههای «فتح»، «همشهری» و «اعتماد» را نام برد. او در مجلات و هفتهنامههای بسیاری مانند صدا، شهروند امروز،
ایراندخت و نافه نیز فعالیت کرده است. او در شورای سردبیری ماهنامه تجربه نیز عضویت دارد.
قسمتی از متن کتاب
محسن نمونهای است از موفقیت یک مرد… ماشین شاسی بلند سوار میشود… زنش را دوست دارد ولی نمیگذارد زندگیاش یکنواخت بگذرد… دو سالی هست که در این باشگاه تمرین میکند… چربی خونش بالا رفت و پایش را به این باشگاه قدیمی که نزدیک دفترش است.
باز کرد… کیوکوشینکای سی و سه ساله گاهی خودش را با او مقایسه میکند… محسن خوش است… سفر میرود و پول درمیآورد… مشتری رمانهای اوست و چندبار یکیشان را که بیشتر دوست دارد داده به او تا برای دوستان تازه رکابش امضا کند…
محسن زندگی آرامی دارد و هیچ وقت هم کیوکوشین کای سی و سه ساله را به خانهاش دعوت نکرده است… باهم رستوران و کافه میروند و چند باری هم در دفترش شام خوردهاند…
نه چیزی از ادبیات میداند نه برایش مهم است که کمربند سیاه بگیرد یا نگیرد… توی پروژهی پل صدر قرارداد خوبی با شهرداری بست و در بغداد هم وسط بمب و گلولههای همیشگی، چند پل کوتاه روی فرات زد و دو پل را هم تعمیر و بازسازی کرد.
سایر رمان های فارسی در فروشگاه تی کتاب