توضیحات
درباره ی کتاب:
کتاب قصههای با پدرومادر ۲ :لویی مدرسهی جدیدش را شروع کرده، که پر است از خرخوانترین آدمهایی که توی عمرش دیده. از آنطرف هم بابا و مامانش ویرِ درس و مشق و تستزنی و کلاسهای فوقبرنامه برایش گرفتهاند. دوست جدیدش میگوید بابا و مامان خودش هم اینجوری بودهاند تا بالاخره توانسته تربیتشان کند…
از متن کتاب:
وقتی مامان و بابا شروع کردند به سؤال کردن از من که چهکار کنند باحال به نظر برسند، اصلاً عین خیالم نبود. راستش خیلی باحال بود که میدیدم آنها بالاوپایین میپرند و جفنگیات نوجوانها را بلغور میکنند.
این تا وقتی بود که سروکلهی بابا با لباسهای اجقوجق دمِ مدرسهی ما پیدا نشده بود!
اصلاً باحال نیست. بهترین دوستم، مدی، هم موافق است. آنها دیگر شورش را درآوردهاند. باید دست از این کارهایشان بردارند.
کتاب قصههای با پدرومادر ۲