توضیحات
درباره ی کتاب:
کتاب ماکاموشی ۱۱ : در جزیرهی ماکاموشی، شهر نیو موش سیتی متولد شد. کودک که بود، خانوادهی استیلتُن او را به موشخواندگی پذیرفتند و در همین شهر بزرگ شد و به دانشگاه رفت. جرونیمو نویسندهای سرشناس است، همینطور روزنامهنگار و مدیرمسئول انتشارات استیلتُن و سردبیر «جریدهی جوندگان»، م…
متن کتاب:
هنوز پنجهام را توی اتاق نگذاشته بودم که پدربزرگویلیام نعرهی رعدآسایی کشید: «اوهوی خاننوه! چطور جرئت میکنی این موقعِ روز بیای سرِ کاروبار؟! ها؟»
خشکم زد. این صدای جیر را قبلاً جایی نشنیده بودم؟ دستپاچه گفتم: «ولی پدربزرگ! ساعت تازه نُهِ صبحه! دفتر روزنامه همین ساعت باز میشه.»
پدربزرگویلیام سری تکان داد و جیر زد: «مزخرف نگو! اصلاً میفهمی نصف روز رو به جات خفته بودی خان نوه؟ من از ساعت شیشِ کلهسحر اینجام!!!»
کتاب ماکاموشی ۱۱