توضیحات
درباره ی کتاب:
کتاب پنی قشرق ۱ :
قصههای خندهدار از زندگی یک دختر آتشپاره که یک عالمه ایدههای درخشان منحصربهفرد دارد
و ایدههایش کلی دردسر به پا میکنند.
پنی پشتِ هم دستهگل به آب میدهد و از یک دردسر میرود سراغ دردسر بعدی.
خودش که میگوید هیچکدام از این دردسرها تقصیر او نیست، ولی بابایش صدایش میکند «پنیقشقرق».
مثلا در این جلد پنی اصلاً نمیخواست دخترعمویش کچل شود و کلهاش پُر از چسب بشود
یا اینکه واقعاً نمیخواست سگ همسایهشان را بدزدد و بهش زبان روسی یاد بدهد.
واقعاً هیچکدامشان تقصیر پنی نبود. چیکار کند؟ پنی یک آهنرُبای دردسر است.
از متن کتاب :
کتاب پنی قشرق ۱ امروز صبح با اینکه تعطیل بود، بیدار که شدم بهخاطر چند تا چیز خیلی حالم گرفته بود:
۱. دیسی، خواهر یازدهسالهی اعصابخردکنم، امروز دوبرابر همیشه رفته بود روی اعصابم، چون فردا میخواهد برود دیدنِ نمایش «میمون دیوانه» و واسهی همین خیلی خوشخوشانش است.
ب. من اجازه ندارم بروم دیدنِ نمایش «میمون دیوانه»، چون مامان میگوید آنجا امکان رخدادن فاجعه خیلی زیاد است. تازهاش هم قیمت بلیطش ۸ پوند و ۷۵ پنی است و من هنوز از آن باری که تصادفی زنگ زدم هند، ۷ پوند و ۵۰ پنی به مامان بدهکارم.۳. هیچی کورنفلکس وا…
کتاب پنی قشرق ۱
در تی کتاب بخوانیم