توضیحات
درباره کتاب:
کتاب کشف در ساحل : نارگیل ماتیلدا و اسکار وقتی در ساحل جزیره ی اژدهاها خرس قطبی آب کشیده و لاغر مردنی ای را پیدا کردند باورشان نشد.
بعد از این که نارگیل با غذای خوشمزه ز مهمانانش پذیرایی کرد “درد دوری” خیلی زود به سراغ خرس قطبی آمد.
جزیره ی اژدهاها برای او خیلی گرم بود.
بنابراین نارگیل و دوستانش تصمیم گرفتند خرس قطبی را به قطب شمال برگردانند و این شروع یک ماجرای تازه و هیجان انگیز بود.
از متن کتاب:
ماتیلدا نارگیل را سرزنش کرد :”چرا به خرس قطبی نه نگفتی ؟ حالا ما باید در شکار شیر دریایی همکاری کنیم.”
نارگیل گفت : ” کاشکی تو می توانستی ه بگویی .”
ماتیلدا گفت: ” من توی نه گفتن خیلی وارد نیستم. ”
اسکار گفت: “من هم وارد نیستم .”
نارگیل گفت: ” خودتان که دیدید من هم وارد نیستم.”
آن ها سه تایی توی قایق نشسته بودند . بعد از مدتی بی جی قایق را نگه داشت .
یک نقطه ی تاریک چشمک زن را در دور دست نشان داد و گفت:” آن جاست . همان طور که فکر می کردم دارد روی یخ ها استراحت می کند .
حالا شما با قایق بروید و با حرف زدن سرش را گرم کنید تا من هم یک جای شیرجه زدن پیدا کنم .”
بی جی هوا گرفت و توی آب سرد قطبی ناپدید شد.
کتاب کشف در ساحل