توضیحات
مقدمه کتاب :
در ابتدای کتاب یافتن معنا در نیمه دوم عمر برای شما معنا دارند، تا حدودی شما را میترسانند و شما را به چالش میکشانند،
در این صورت شما نیز پیشاپیش در این فرایند درگیر هستید و شاید مدتی در این فرایند درگیر بودهاید.
این حرکت برآمده از طنابهای قدیمی کشتی زندگی که احتمالاً میل قابلدرک شما
به راحتی، امنیت و قابلپیشبینی بودن را تا حدودی دچار پیچیدگی و ابهام میکند،
حرکت عمیق «روان» شماست که انگیزۀ آن معنا، شفا و کمال است.
در بحبوحۀ این جابجاییهای روانشناختی، ما دائماً خودمان را یک قربانی در نظر میگیریم
و نمیتوانیم تصور کنیم که ممکن است هدفی متعالی از درد و رنج در انتظارمان باشد.
اغلب خیلی دیرتر در زندگی قادر خواهیم بود تشخیص دهیم که چیزی به طرزی هدفمند ما را به حرکت وامیداشت
و آغازگر مرحله جدیدی از سفر قهرمانیمان بوده است،
هرچند در آن لحظه قطعاً چنین حسی نداشتیم.
ما ممکن است با اکراه بپذیریم که درد و رنج حتی باعث تعالی ما شده است و ما را انسانی غنیتر کرده است.
نکاتی مهم که با خواندن این کتاب با آن آشنا می شوید:
چه چیزی در سفر زندگی تان شما را به نقطه ای که هم اکنون در آن هستید، آورده است؟
کدام اسطوره ها، کدام نیروها، چه خانواده ای و چه محیط اجتماعی چارچوب واقعیت شما را به وجود آورده
و احتمالاً از آن حمایت و شاید آن را محدود کرده اند؟
شما زندگی چه کسی را زندگی کردید؟
چگونه است که حتی وقتی ظاهراً همه چیز خوب پیش می رود، احساس خوبی به آن ندارید؟
چرا این همه ناکامی، خیانت و برآورده نشدن انتظارات وجود دارد؟
چرا بر این باورید که مجبورید چیزهای زیادی را از دیگران و از خودتان مخفی کنید؟
اکنون زمان آن رسیده است که به نداهای روح تان پاسخ دهید و دعوت به آن زندگی والاتر را بپذیرید.
معرفی کتاب یافتن معنا در نیمه دوم عمر:
در نیمه اول عمر (قبل از ۳۵ سالگی) ما غالباً تصور می کنیم زمانیکه به واسطه
کار درست، ازدواج کردن با شخص درست، بچه دار شدن و خریدن خانه به موفقیت برسیم، همه چیز جفت و جور خواهد شد.
ما فکر می کنیم زندگی مان با این موفقیت ها به ثباتی می رسد که در پناه آن به آرامش خواهیم رسید،
اما با ورود به نیمه دوم عمر (بین ۳۵ تا ۷۰ سال) از درون حس می کنیم اوضاع روحی مان چندان خوب نیست.
حس می کنیم برخی از راه ها و انتخاب هایی که در زندگی رفته ایم و در زمان خودش فکر می کرده ایم که درست بوده است،
چندان هم درست نبوده اند.
کم کم دوران افسردگی و دلزدگی از زندگی و مواجهه با تردیدها و دودلی ها فرا می رسند.
به تدریج با رفتن آدم های دور و اطراف مان که اتفاقاً برخی از آن ها همسن و سال ما هم هستند، درمی یابیم فرصت تنگ است و ما نتوانسته ایم مسیری برای کسب آرامش و حس رضایت در زندگی مان پیدا کنیم.
به تعبیر جیمز هالیس نویسنده کتاب در نیمه دوم عمر “ما خود را در جنگلی تاریک می یابیم، در حالیکه مسیر زندگی مان را گم کرده ایم”.
زندگی دومی وجود دارد که بسیار جذاب تر، با نشاط تر و پر معناتر از نیمه اول است.
وجود احساس های منفی و نامطلوب به شما این پیام را مخابره می کند که باید پرونده زیستن به سبک گذشته را کنار گذاشت،چرا که باید سرفصل تازه ای در زندگی آغاز کرد.
جیمز هالیس، یکی از چهرههای شناخته شده جهان در حوزه روانشناسی تحلیلی کارل گوستاو یونگ،
به شما کمک می کند تا مختصات زندگی نیمه دوم عمری که سراسر با رضایت است را بدست آورید.