توضیحات
درباره ی کتاب یه بچه دیگه!چه بامزه! :
“یه بچه دیگه!چه بامزه!” از مجموعه کتاب “من و داداشم” درباره ی گودون دختر بچه باهوش و برادر کوچکترش است.
اسم من گودون است.
یک روز چشمم به شکم مامانم افتاد.مثل توپ بادکرده بود.ترسیدم که توپ قورت داده باشد.این را به بابا و مامانم گفتم.بابا گفت:نترس،مامان توپ نخورده.
مامان هم گفت: همین روزها یک نی نی برای تو می آورم.
اما من اصلا دلم نمیخواست نی نی داشته باشم.بلاخره،مامانم رفت بیمارستان و با یک نی نی برگشت.یواشکی رفتم پیش نی نی کوچولو و در گوشش گفتم:ببین کوچولو،فکر نکنی همه کاره ی این خانه هستی،من خیلی فبل تر از تو این جا بودم…
بخشی از متن کتاب :
اسم من «گودون» است.
من بودم و مامان و بابام.
سه تایی،با هم خوش بودیم.
من نه غم داشتم نه غصه.
یک کیف داشتم،پر از تیله و اسباب بازی.
مامانم،همیشه برایم کیک درست میکرد.و بابام،من را به گردش می برد.
هیچ چیزی کم نداشتیم.
یک روز چشمم به شکم مامانم افتاد.مثل توپ بادکرده بود.ترسیدم که توپ قورت داده باشد.این را به بابا و مامانم گفتم.بابا گفت:نترس،مامان توپ نخورده.
مامان هم گفت: همین روزها یک نی نی برای تو می آورم.
یک نی نی؟چه مسخره!
«همین روزها یک نی نی کوچولو برای تو می آورم»
کی گفته که من نی نی کوچولو لازم دارم؟!
چرا از من نپرسیدند که نی نی میخواهم یا نه؟
من که نگفته بودم نی نی کوچولو می خواهم!
