توضیحات
درباره ی کتاب:
کتاب بلارت ۳ :جستوجوگران قصهی ما مدتی را کتبسته در زیر عرشهی کشتی ساطور خونین به سر بردند.
تا صدای قدمهای سنگین بابل را در حال پایینآمدن از پلهها شنیدند. ریختوقیافهاش آدم را زهرهترک میکرد؛ عرض و طولش یکی بود و روی کلهی طاسش گلهبهگله جای زخم و شکستگی دیده میشد. ناف به بالایش را با خالکوبی فرش کرده بود؛ پری دریایی روی یک بازو و کوسه روی بازوی دیگر. نقش یک گنجینه بر پشت و طرح یک شمشیر هلالی که خون ازش میچکید، زیر سینهاش.
متن کتاب:
بلارت با خیال راحت توی تختش خوابیده که دو نفر قصد جانش را میکنند! ای بابا این دفعه دیگر چه خبر است؟
آخ آخ!
شاهدختلوییس را دزدیدهاند! دست تقدیر یقهی بلارت را ول نمیکند. این بار حتی کاپابلانکا هم نمیتواند کمکش کند چون مشغول زالودرمانی است. بلارت، شوالیهی جوگیر بیو، دانشمند عتیقه هرگولوز و متفکر بیمغز اولافآقا همراه دوست جدیدشان راهی سفری پرماجرا میشوند تا شاهدختلوییس را نجات دهند. این بار چه بلایی قرار است سرشان بیاید؟
اوه اوه!
آنها باید با گاو به دلِ دریا بزنند!
کتاب بلارت ۳